جهان بر بد‌ اندیش تنگ آوریم!

      
برجام به خودی خود، برای غرب یک پارادوکس است: «بسیار مهم» است و در عین حال از اهمیت افتاده است.
کد خبر: ۱۷۴۸۳
۱۷ دی ۱۴۰۱ | ۲۲:۰۰

۱) چند ماه است مقامات آمریکایی و اروپایی به طرف ایرانی پیغام می‌دهند و در رسانه‌ها هم منتشر می‌کنند که مشکل توافق بر سر احیای برجام، حمایت ایران از روسیه در جنگ اوکراین است. می‌گویند ایران به روسیه پهپاد‌ها داده و حالا هم می‌خواهد موشک‌های مدرن بدهد. آن‌ها در عین حال ادعا می‌کنند که احیای برجام، دیگر، در اولویت قرار ندارد و اولویت‌شان، حمایت از اعتراضات در ایران است. البته یکی در میان، جوزپ بورل، پالس مذاکره هم می‌فرستد، اما در عین حال می‌کوشند برای احیای توافق، شرط‌های درون‌برجامی و برون‌برجامی بگذارند.
۲) ماجرا چیست؟! برجام به خودی خود، برای غرب یک پارادوکس است: «بسیار مهم» است و در عین حال از اهمیت افتاده است. مهم است، چون حتی صهیونیست‌ها هم می‌گویند که برجام، رمق برنامه هسته‌ای ایران را گرفت و آن را مهار کرد. غربی‌ها می‌گویند تا قبل از برجام، با هیچ اقدامی نتوانسته بودند برنامه هسته‌ای ایران را این‌گونه در بند بکشند و تحت نظارت در آورند. برجام، در عین حال از اهمیت افتاده، چون اهداف مهم‌تری را از طریق آن مدنظر داشتند و آن هدف، نه‌تن‌ها محقق نشده، بلکه ایران در عرصه راهبردی، بر راهبرد غرب چیره شده است.
۳) برجام از نگاه استراتژیست‌های غربی، یک روند و ریل‌گذاری بود و نه یک توافق موردی. به همین دلیل هم بلافاصله پس از توافق و اوراق شدن یا تعطیلی ۹۵ درصد برنامه هسته‌ای ایران، تحریم‌های جدیدی مانند ویزا، آیسا و سیسادا را روی میز گذاشتند و سپس به «مادر تحریم‌ها» (کاتسا) توسعه دادند. همزمان، زمزمه برجام ۲ و ۳، و مطالبه حذف قدرت نظامی (موشکی) و نفوذ منطقه‌ای ایران را در دستورکار گذاشتند؛ و این در حالی بود که آمریکا، تهدید تروریسم در قالب تشکیل دولت در عراق و شام (داعش) را درست پشت مرز‌های ایران، حداکثری کرده بود.
۴) «برجامیزاسیون»، به پشتوانه توجیه‌تراشی جریان غربگرا در ایران، بدیل پروژه براندازی بود. ایران باید در این روند (اصطلاح معروف آب‌پز شدن قورباغه)، تدریجا از رمق می‌افتاد تا مانع اصلی پروژه «قرن جدید آمریکایی» و «خاورمیانه جدید» از سر راه برداشته شود. در صورت چیرگی غرب بر موقعیت امنیتی و منابع اقتصادی خاورمیانه، تسلیم کردن چین و روسیه و هند و دیگر قدرت‌های نوظهور، برای آمریکا هیچ کاری نداشت.
۵)، اما جمهوری اسلامی ایران با درایت رهبر حکیم انقلاب، در زمین غرب بازی نکرد و در نبرد نقشه‌ها و راهبرد‌ها، منفعل نشد. نظام، نبرد نیابتی در منطقه را به سردار سلیمانی سپرد و محور مقاومت توانست با هم‌افزایی توانمندی‌ها، جنگ جهانی سوم ادعایی غرب را مثل جنگ جهانی چهارم ادعایی (اشغال افغانستان و عراق) به شکست بکشاند. ایران در اوج فشار‌های دوگانه غرب در «مذاکرات هسته‌ای» و «جنگ عراق و سوریه»، توانست به‌واسطه سفر سردار سلیمانی به مسکو، روسیه را برای نقش‌آفرینی در این نبرد دوران‌ساز جهانی، قانع کند و پای کار بیاورد.
۶) وضعیت نظم مستقر جهانی به جایی رسید که در اوج نقش‌آفرینی برجامی و فرابرجامی آمریکا در منطقه، سیاستمداران متعددی در غرب، (از جمله جوزپ بورل، فدریکا موگرینی، امانوئل سارکوزی و ولفگانگ ایشینگر رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ) اذعان کردند:
- قدرت رهبری آمریکا در حال زوال است. هرگز آمریکا را تا این حد قطبی‌شده و بی‌ثبات ندیده بودم.
- محور جهان درحال عبور از غرب، به شرق یعنی آسیاست. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما حالا به هیچ وجه مسلط نیستیم. روی کار آمدن ترامپ، نشانه وخامت شرایط غرب بود، نه علت آن.
- تحلیلگران از مدت‌ها پیش درباره پایان نظم تحت رهبری آمریکا و ظهور قرن آسیایی سخن گفته اند. این اتفاق پیش چشم ما در حال وقوع است.
- جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا زمینه را برای کشور‌های دیگر فراهم کرده تا نظم جدیدی شکل دهند. کشور‌هایی مثل ایران و روسیه در حال پر کردن خلأ قدرت هستند.
۷) به آغاز بحث برگردیم. آیا ادعای حمایت ایران از روسیه، می‌تواند بهانه درستی برای عدم احیای توافق برجام از سوی غرب باشد؟ جنگ اوکراین، ۵ اسفند سال گذشته آغاز شد؛ یازده ماه قبل؛ و این در حالی است که آمریکا و اروپا، ۴ سال و ۹ ماه است که رسما برجام را زیر پا گذاشته‌اند، و در سه سال قبل از آن هم، به تصریح آقای ظریف، ۱۱ تعهد خود را نقض کرده بودند. چرا در آن چهار سال قبل از جنگ اوکراین، خدعه و عهدشکنی کردند و نجابت و صبر ایران را به ناتوانی تفسیر نمودند؟! اگر جنگ محکوم است و باید تخطئه شود، همه‌جا باید محکوم شود وغربی‌ها نمی‌توانند نگاه گزینشی به تجاوز نظامی داشته باشند؟ آن‌ها نمی‌توانند طلبکاری کنند، بلکه باید پاسخگو باشند که چرا جنگ در اوکراین و اصابت ترکش‌های اقتصادی آن به کشور‌های اروپایی بد است، اما جنگ‌افروزی در عراق و افغانستان و سوریه و لبنان و یمن و لیبی، پسندیده است؟!
۸) آمریکا و غرب، در حالی از جنگ اوکراین شاکی شده‌اند، که اولا پایگاه‌های نظامی و اطلاعاتی ناتو را تا مرز‌های روسیه گسترش دادند و هشدار‌های پیاپی مسکو برای ممانعت از این تهدیدافزایی را نادیده گرفتند؛ ثانیا، همان‌ها متهمان اول جنگ‌افروزی‌های فراوان در غرب آسیا، شمال آفریقا و آمریکای لاتین هستند، و این غیر از نقش منحصربه‌فردشان در افروختن آتش جنگ‌های اول و دوم جهانی است. پوتین رئیس‌جمهور روسیه، چند ماه قبل با ابراز پشیمانی درباره اعتماد به توافق با غرب گفته بود: «غرب با گسترش ناتو ما را فریب داد. غرب همه کار می‌کند تا نظام نواستعماری را حفظ کند. وعده غربی‌ها برای عدم گسترش ناتو به سمت شرق در نهایت یک فریب کثیف از آب در آمد». او همچنین درباره سخنان «آنجلا مرکل» صدراعظم سابق آلمان، مبنی بر اینکه «هدف از توافقات مینسک در سال ۲۰۱۴، خرید زمان بود»، اظهار داشت «این، شگفت‌انگیز و ناامید‌کننده است. صادقانه بگویم، ممکن است ما خیلی دیر متوجه شده باشیم و شاید باید زودتر از این‌ها کار را شروع می‌کردیم. می‌دانستم که اوکراین قصد اجرای توافق را ندارد، اما فکر می‌کردم سایر شرکت‌کنندگان در آن فرآیند، صادقند. معلوم شد آن‌ها نیز ما را فریب می‌دادند». آنجلا مرکل درباره اینکه غربی‌ها روسیه را فریب داده و زمان خریدند، به اشپیگل گفت: «آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین غافلگیر‌کننده و عجیب نبود. توافقات مینسک مبهم بود و از بین رفت. این توافق برای تقویت نظامی اوکراین، زمان خرید».
۹) در موضوع ایران، آمریکا و غرب که از آغاز قرن جدید، قلدری در غرب آسیا را شدت بخشیده بودند، پس از انعقاد برجام، یاغی‌تر شدند. آیا کشور ما پس از واگذاری ۹۵ درصد برنامه هسته‌ای -و با این وجود، گروکشی برجامی غرب- باید دست روی دست می‌گذاشت تا ناتو، تهدید دولتی تروریست‌ها در عراق و سوریه را، به داخل مرز‌های ایران سرازیر کند؟ آیا باید منفعلانه تماشا می‌کردیم تا جنگی بدتر و خطرناک‌تر از جنگ تحمیلی صدام را به عمق خاک ما بکشانند؟ آیا عقلانیت و آینده نگری اجازه می‌داد که ایران با وجود گروکشی‌های پیشابرجامی و پسابرجامی غرب، اقتدار منطقه‌ای و قدرت بازدارنده نظامی خود را هم واگذار یا متوقف کند و منتظر سرنوشت تلخ لیبی، سوریه، عراق، فلسطین، یمن و افغانستان باشد؟!
۱۰) دولت بایدن که دو سال قبل سر کار آمد، از یک طرف اذعان داشت فشار حداکثری ترامپ دچار شکست فاحش شده، اما از طرف دیگر، آرزو می‌پروراند که فشار حداکثری را به فشار هوشمند تبدیل کند و ایران را به واگذاری امتیازات بیشتر در قالب توافق برجام‌پلاس مجبور سازد! به عبارت دیگر، دولت بایدن، هم به تضعیف قدرت آمریکا اذعان داشت و هم می‌خواست امتیاز بیشتری از ایران قوی‌تر شده به نسبت چهار سال قبل‌تر بگیرد! در این رویکرد، جبران عهدشکنی برجامی کمترین جایی نداشت. آن‌ها به‌جای محکومیت خروج ترامپ از برجام و جبران آن، این عهدشکنی را ابزار فشار و چانه‌زنی بهتر می‌دانستند. امکان احیای برجام، دقیقا در همین نقطه (آغاز سال میلادی ۲۰۲۱- دی‌ماه ۱۳۹۹) منتفی شد. دولت بایدن نه‌تن‌ها اراده‌ای برای احیای متوازن برجام نداشت و نمی‌خواست تحریم‌های پسابرجامی را متوقف کند (و تضمین معتبر برای عدم تکرار عهدشکنی بدهد)، بلکه امتیازات فرابرجامی هم می‌خواست!
۱۱) ایران در مسیر جدید، سه سال در دولت روحانی و بالغ بر ۹ ماه در دولت رئیسی، صبر پیشه کرد تا مگر غرب سر عقل بیاید. غرب، اما همان‌گونه که ظرف دو دهه اخیر نشان داده، با وجود شکست‌های راهبردی و پسروی‌های پیاپی، قادر نیست لوازم فروپاشی نظم جهانی تک‌قطبی و تشکیل نظام متکثر‌تر را که لازمه آن، به رسمیت شناختن حقوق و منافع دیگران است، بپذیرد. برخلاف دعاوی غربگرایان در ایران، برجام با همه اهمیتش برای آمریکا و اروپا، نه دیروز مستقلا مورد اعتنا و احترام غرب بود، و نه امروز. آن‌ها زنجیره‌ای از توافقات نا برابر و نقد/ نسیه را می‌خواهند که قابلیت‌های اقتصادی و سیاسی و نظامی و امنیتی و دیپلماتیک ایران را به بند کشد، به زانو درآورد و تبدیل به قربانی آماده ذبح کند؛ نه این که ایران بتواند حق حیات و تولید قدرت و پیشرفت مستقل داشته باشد. به ماجرای عبرت‌آموز اوکراین بنگرید! آمریکا و اروپا در دو مقطع به فاصله تقریبا دو دهه، ابتدا با انقلاب رنگی (نارنجی)، مُهره‌ای به نام یولیا تیموشنکو را- که بعد‌ها به خاطر فساد مالی بازداشت شد- سر کار آوردند و منابع این کشور را غارت کردند؛ سپس کمدینی به نام زلنسکی را فربه کردند، برای او حزب ساختند و رئیس‌جمهورش کردند و همزمان، به گسترش پایگاه‌های خود در مرز‌های روسیه پرداختند. این پیشروی ناتو در دهه گذشته که برخلاف توافقات مینسک بود، معنایی جز تدارک پنهان برای زدن ضربه نهایی به روسیه نداشت.
۱۲) غرب، اوکراین را قربانی تجاوزطلبی خود کرد، اما با این وجود، هنوز هم حاضر نیست این کشور را که هزینه گزافی را متحمل شده، به عضویت ناتو دربیاورد! آمریکا و غرب، انتظاری جز همین روند، از دیگر کشور‌ها ندارند. با این وجود، غرب گدایان در ایران، همان روند تحقیر‌آمیز را تایید و امضا می‌کنند. تحلیل نشریه صدا، وابسته به حزب اتحاد ملت را به یاد بیاورید که دو سال قبل، هنگام دیدار توهین‌آمیز ترامپ با رئیس‌جمهور صربستان نوشت: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکره کننده می‌پسندد، این تصویر [ملاقات تحقیر‌آمیز رئیس‌جمهور صربستان]است: همچون برّه‌ای در مذبح و برده‌ای در مسلخ. آیا اقداماتی از این جنس را باید مایه شرمساری دانست؟ فرض کنیم سیاستمدار صرب همچون متهمی در اتاق بازجویی و حتی یک برده نشسته؛ اگر منافع، چنین اقتضایی کند، باید آن را تمسخر کرد، یا عقلانیت سیاسی خواند؟». اما ایران، نه عربستان است و نه اوکراین و صربستان. ایران، در حال نقش‌آفرینی منحصر به فرد در تاسیس نظام جهانی متکثر‌تر و عادلانه‌تر است.

 

کیهان

نظرات بینندگان
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب‌سایت منتشر خواهد شد
* متن پیام:
نام و نام خانوادگی:
ایمیل: